بسم الله الرحمن الرحیم
در یکی از مکانهای فرهنگی در حال گذر بودم که این متن توجه هم را به خود جلب کرد
"چادر، مرا به كسي كه دوست دارم و دوستم دارد،خواهد رسانيد."
آي مسئول مثلاً فرهنگي!
هيچ انديشيده اي آيا،
كه چه مي كني با اين جملات بي بديل قصارت؟!
فرهنگ سازي مثلاً؟!
كدام فرهنگ؟!
كدام حجاب؟!
كدام چادر؟!
تو كه فرهنگ اين مملكت را در يد قدرت خويش گرفته اي و انديشه ات تا اين حد دون است و حقير،چه انتظار از مخاطبين تو؟!
تعريف تو از چادر همين است؟!
ابزاري براي شوهريابي؟؟؟
چقدر اهانت؟!
چقدر حقارت؟!
چقدر شقاوت؟!
هفت آسمان حيرت را سير مي كنم كه فرداروز چطور در چشمان مادرم نگاه خواهي كرد؟
وايِ من و چادرم با تو و اين توهين هاي هماره ات!
نمي داني اگر،بدان!
من و دوستانم چادر دوست داشتني مان را اين گونه تعريف مي كنيم:
حريم مشكي...
5 متر اقتدار سياه...
مخروط ناقص مشكي...
انتقام سيلي زهرا...
قامت بلند مشكي...
سنگر هماره مقدس...
قاب مشكي...
تا كور شود هر آنكه نتواند ديد!
بسم الله الرحمن الرحیم هم قد گلوله توپ بود گفت:با التماس! |
بسم اله الرحمن الرحیم
بعضی دچار غفلتند
دچار روز مرگی اند
سرشان گرم مسائل روز مره است
و یادشان نمی آید که آرمانی هم وجود دارد...
(امام خامنه ای روحی فداه)
آن زمان که دشمن بجان مان حمله کرد شهدا مارا شرمنده کردند؛
نکند حالا که دشمن به نان مان حمله کرده شرمنده شهدا شویم...
وعده ما راهپمایی ۲۲ بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم
بابى انت و امى یا آل المصطفى انى مؤمن بولایتکم معتقد لامامتکم مقر بخلافتکم
دیشب به سیل اشک ره خواب مىزدم
نقشى به یاد خط تو بر آب مىزدم
مولاى من!
از گذشتگان هر که خبر دار مىشد که امت آخرالزمان یگانه امام و راهنماى خود را فراموش مىکنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا که باورشان نمىآمد که مىتوان بدون خورشید هم زندگى کرد و باورشان نیامد که مگر مىشود بدون گرماى محبوب، سرد و یخزده روزگار را گذراند.
حبیب من!
قصه پر غصه فراق و جدایى تو را هر اهل دلى که بشنید از درد جانش به خزان نشست .
اهل دل که نه، داستان غیبت تو را بر هر سنگ و گیاه و حیوانى که خواندند پژمرده گشت...
کبوتران آسمان به حال ما بیچارگان رقت کردند، ماهیان آب ها، مدام عوض ما ظهور تو را طلب کردند
امّا
این درد را به کجا برم
اى حبیب همه جانهاى پاک
اى حبیب هر سنگ و درخت
من، من که باید مدام به انتظار تو باشم.
من که باید چشمانم همیشه اشک آلود نیامدنت باشد .
من که باید بغض بزرگى همواره راه نفسم را بگیرد .
آسوده و بىخیال
به دور از تو به خود مشغول شدم
آرى همه ما به خود مشغول شدیم
رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که او شرط نماز؛
یعنى قبله ما
در کجا مانده است .
نفهمیدیم که او در کجا تنها مانده است .
نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد.
نفهمیدیم نماز بدون تکبیر پیشواى محبت نماز نیست و از این رو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت .
آرى رفتیم به طواف حرم و نفهمیدیم که خورشید و ماه و ستاره، همه مخلوقات طواف وجود او مىکنند به پرده کعبه چنگ زدیم و هیچ نفهمیدیم که پرده کعبه حرمت لباس او را نیز ندارد. نفهمیدیم که این همه حاجیان راه صفا گم کردهاند .
و اینک که این همه را مىنگرى
گریهاى غریب بر دلت سنگینى مىکند .
چه مدتها که در هنگام اشک او ما بىخبر بودهایم !
چه ساعتها که در هنگام حزن او ما بىخیال بودهایم.
مولاى من!
آنقدر روزها و شبها آمد که ما به خود نیامدیم و نپرسیدیم چرا تو در صحراها خیمه نشین شدهاى. چرا که دور از مردمان زندگى مىکنى ؟
ما به خود نیامدیم و تو هر روز امیدوارى که ما به سویت برگردیم .
تو هر روز چشم انتظارى که ما براى نیکبختى خودمان ،
براى سعادت خودمان به سوى تو برگردیم .
مولاى من!
اى خسته سالهاى طولانى غیبت ،
اى رنجور نامردمى ما ،
اینک ما ،
در دل تار شب ،
در خلوت بىکسى روز ،
آرام بر مىخیزم ،
دو رکعتى نماز حاجت مىخوانم که مرا ببخشى .
دو رکعتى نماز نیاز مىخوانم که بدىها و غفلت هایم را نادیده بگیرى ،
و تو چقدر مهربان
همه گذشتههایم را ، همه بدىهایم را ، مىبخشى ، نادیده مىگیرى
مهربان و پر نور.
مرا مىپذیرى . آرى صداى شکستن دلم را اول از همه تو شنیدهاى.
دل نگران من قبل از همه تو بودهاى.
مهربان و پر نور ، مرا مىپذیرى ، و نواى گرم و صمیمىات در بند بند وجودم شنیده مىشود که مىفرمایى:
?خدایا خداوندا! از درگاهت مىخواهم که از ثوابهاى من مهدى بردار و در نامه اعمال شیعیانى قرار ده که اینک دل شکسته و خجلت زده برگشتهاند...!!!
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهم احى به القلوب المیته
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
وصیت شهدا درباره ی حجاب
اگر شهدا رو قبول داریم و دوست داریم شهدایی بشیم بسم الله ...
......................................
«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»
(شهید عبدالله محمودی)
......................................
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»
(سردار شهید رحیم آنجفی)
......................................
«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.»
(شهید محمد کریم غفرانی)
......................................
«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»
(شهید حمید رضا نظام)
......................................
«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»
(شهید سید محمد تقی میرغفوریان )
......................................
«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»
(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )
......................................
«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»
(شهید صادق مهدی پور)
......................................
«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»
(شهید بهرام یادگاری)
......................................
«تو ای خواهرم... حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است.»
(شهیدابوالفضل سنگ تراشان)
......................................
«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»
(شهید حمید رستمی)
......................................
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»
(شهید علی اصغر پور فرح آبادی)
......................................
«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.»
(شهید علی رضائیان)
......................................
«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.»
(شهید علی روحی نجفی)
......................................
«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»
(شهید غلامرضا عسگری)
......................................
«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاسرخی خون من.»
(شهید محمد حسن جعفرزاده)
......................................
«خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»
(شهید محمد علی فرزانه)
......................................
« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می کنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»
(رییس جمهور شهید محمد علی رجایی)